بخوان، خدای را بخوان! گره گشـــای را بخوان! مگر نوای مرغ حق ثمری بخشد به ما صفای عالم دگری بخشد برآور ای نشــان حق ز دل آوازی مگر که بر دعای ما اثری بخشد چو هم در این سکوت شب تویی ز شب نخفتگان که حق عیان نمیشود به چشم خواب رفتگــــان مگر به هم نواییم دهی ز خود رهـــــــاییم بخوان در این سکوت شب به درگه خداییم با نام حق، آتش ها در جانم افکندی از جان مگو آتش در ایمـانم افکندی ای آسمـــــان چو سوز آوازم بشنیدی خورشید و مه رقصان در دامانم افکندی بخوان، خدای افکندی ,بخشد ,بخوان ,بخوان، خدای منبع
درباره این سایت